موسیقی یک سونامی بود که

موسیقی یک سونامی بود که من تصمیم داشتم در برابرش موج سواری کنم؛ قطعا باید بیشتر جدی اش می گرفتم، ولی راه اشتباهی را پیش گرفتم!
تماما روی استحکام تخته ی موج سواری ام متمرکز بودم. فارغ از اینکه اگر شنا بلد نبودم، غرق می شدم و اگر مهارت نداشتم، شکست می خوردم. و تخته، همان تفکرات چوبی و پوسیده داخل ذهنم، هر لحظه نزدیک بود غرقم کند. هرچه می گذشت، بیشتر می توانستم او را ببینم و فقط نشنومش. همچون شنونده ی ناتوانی می ایستادم، می گذاشتم شوپن از پارتیتور بیرون بپرد و با تیغ های دارت جادویی اش وجودم را نشانه برود. می گذاشتم نوازنده همچون ساحری ورد ها را با تمام دقت برخواند و مرا در اقیانوس حیرت غرق کند.
زیر آسمان موسیقی می ایستادم و محو قطرات درشت، رگباری، گرم و سرد باران می شدم.
رها زوار

یادگیری

اگر دانش قدرت است، یادگیری ابر قدرت است.

باید بیاموزیم چطور یاد بگیریم.

«تو» اولین انسانی هستی که می شناسیش

«تو» اولین انسانی هستی که می شناسیش.

پس هر کاری می‌خواهی برای انسانها انجام دهی، هر تدارکی برایشان دیدی، هر ایرادی به آنها می گیری، هر انتظاری از آن ها داری، هر لطفی می خواهی بکنی، هر پندی میخواهی بدهی، اگر می خواهی خوشحالش کنی، اول تمام و کمال برای «تو» انجام بده و انتظار داشته باش و ایراد بگیر و تدارک ببین و لطف کن وپند بده و خوشحالش کن؛ اگر راستی می گی.

از همین طلوع شروع کن...